ماجرای موسوم به «دالان زنگزور» که پس از جنگ دوم قرهباغ در سال ۲۰۲۰ (۱۳۹۹ هجری شمسی) توسط دولت جمهوری آذربایجان مطرح شد، یکی از پیچیده ترین بحرانهای ژئوپلیتیکی در منطقه قفقاز جنوبی است. این اصطلاح به مسیر زمینیای اشاره دارد که قرار است نخجوان را از طریق خاک ارمنستان (منطقه سیونیک یا زنگزور) به خاک اصلی جمهوری آذربایجان متصل کند.
این ایده اولین بار در بیانیه سهجانبه آتشبس میان ارمنستان، آذربایجان و روسیه در ۱۰ نوامبر ۲۰۲۰ به صورت مبهم و بدون اشاره به واژه «دالان» مطرح شد. با این حال، دولت باکو با تفسیر توسعهطلبانه از بند نهم این توافقنامه، مدعی دسترسی یکطرفه، فرامرزی و بدون نظارت ایروان به خاک ارمنستان برای احداث این دالان شد؛ موضوعی که ارمنستان از ابتدا آن را رد کرده و هیچ سند حقوقی بینالمللی نیز این ادعا را تأیید نمیکند.
از سال ۲۰۲۱ به بعد، دولت جمهوری آذربایجان با حمایت آشکار ترکیه و پشتیبانی غیررسمی برخی قدرتهای خارجی، از جمله رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای ناتو، پروژه «دالان زنگزور» را بهعنوان ابزاری برای گسترش نفوذ ژئوپلیتیکی و مهار محور مقاومت دنبال کرده است.
در مقابل، جمهوری اسلامی ایران بارها نسبت به هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در مرزهای شمال غربی خود هشدار داده و بر لزوم حفظ کریدور ارتباطی ایران-ارمنستان تأکید کرده است. برای ایران، قطع ارتباط زمینی با ارمنستان تنها یک مسئله مرزی یا تجاری نیست، بلکه تهدیدی راهبردی علیه عمق راهبردی کشور در شمال غرب، اتصال ایران به قفقاز، اوراسیا، روسیه و اروپا، و نیز تضعیف محور مقاومت محسوب میشود.
طی سالهای اخیر، علاوه بر فشارهای میدانی و دیپلماتیک باکو برای تحمیل دالان، نشانههایی از تمایل برخی بازیگران غربی برای استفاده از این پروژه در راستای جدا کردن ایران از بازارهای شمالی و تقویت محاصره ژئوپلیتیکی آن دیده شده است. همچنین افزایش تحرکات اسرائیل در جمهوری آذربایجان، ساخت پایگاههای نظامی و اطلاعاتی، و ارسال تسلیحات از مسیر نخجوان، نگرانیهای امنیتی تهران را دوچندان کرده است. ایران در واکنش به این روند، رزمایشهایی در مرز شمال غرب برگزار کرد و پیامهای آشکار و قاطعی به باکو و آنکارا داد مبنی بر اینکه اجازه هیچگونه تغییر ژئوپلیتیکی را نخواهد داد. با وجود این، تلاشهای رسانهای و دیپلماتیک برای عادیسازی یا انکار خطر این پروژه ادامه دارد.
در چنین شرایطی، تحلیل دقیق ابعاد حقوقی، ژئوپلیتیکی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی پروژه زنگزور برای سیاستگذاران و افکار عمومی ایران ضروری است؛ تحلیلی که در ادامه این گزارش در ۱۰ محور ارائه شده است.
تهدید تمامیت ارضی ایران
طرح کریدور یا دالان زنگزور، بهویژه در صورت تحقق آن با الگوی ترکها و صهیونیستها، میتواند مفهومی از تغییر ژئوپلیتیکی مرزهای منطقهای ایجاد کند که در نهایت به انزوای ژئوپلیتیکی ایران و محدود شدن دسترسی آن به قفقاز جنوبی منجر میشود. چنین تغییری، به معنای تضعیف دسترسی سنتی ایران به مرز ارمنستان و حذف نقش طبیعی آن در معادلات مرزی خواهد بود.
اگر مرز ایران و ارمنستان قطع شود، ایران نهتنها از لحاظ جغرافیایی به انزوا کشیده میشود، بلکه در مذاکرات آینده نیز به بازیگری حاشیهای تقلیل مییابد. هر تغییری در این منطقه، بدون رضایت ایران، میتواند رویهای خطرناک برای بازترسیم مرزها در سایر نقاط کشور نیز ایجاد کند؛ مسالهای که حساسیت امنیت ملی ایران را دوچندان میسازد.
در عین حال، این تغییرات ساختاری، برخلاف مفاد حقوق بینالملل است که هر گونه تغییر مرزی بدون توافق طرفها را مردود میداند. از منظر دکترین امنیت ملی، حفظ وضعیت موجود مرزها در قفقاز برای ایران به منزله یک خط قرمز محسوب میشود.
تهدید راهبردی برای نقش ژئوپلیتیکی ایران
کریدور زنگزور تلاش برای کاهش نقش ترانزیتی ایران در اتصال شرق به غرب و شمال به جنوب است. این کریدور اگر به دست آذربایجان و ترکیه و با حمایت صهیونیستها ایجاد شود، مسیر جایگزینی برای ترانزیت کالا از آسیای مرکزی و چین به اروپا خواهد بود که ایران را دور میزند.
چین، هند و حتی روسیه علاقهمند به تداوم نقش ایران به عنوان شاهراه ترانزیتی هستند، و هرگونه تغییر در مسیرهای منطقهای، باعث بازنگری در سیاستهای اقتصادی و حملونقل این کشورها میشود. ایران باید با دیپلماسی فعال و بازدارندگی میدانی، مانع شکلگیری مسیری شود که عملاً از نظر ژئوپلیتیکی آن را دور میزند.
در صورت تثبیت این کریدور، ایران دیگر نقشی در مسیر اتصال شرق به غرب قفقاز نخواهد داشت و عملاً نقش ژئوپلیتیکی آن در آسیای مرکزی و قفقاز کاهش مییابد. این تضعیف، در بلندمدت، کاهش قدرت چانهزنی ایران در سازمانهای منطقهای مانند اکو، شانگهای و حتی بریکس را به دنبال خواهد داشت.
تقویت نفوذ ترکیه و اسرائیل در مرزهای شمالی ایران
ترکیه و رژیم صهیونیستی تلاش میکنند با استفاده از کریدور زنگزور، نفوذ نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی خود را به مرزهای شمالی ایران افزایش دهند. ترکیه به دنبال احیای ایده تورانیسم و ایجاد پیوستگی جغرافیایی با جمهوریهای ترکزبان آسیای میانه است.
رژیم صهیونیستی نیز از طریق نزدیکی با باکو و تردد آزاد از زنگزور، میتواند دسترسی نزدیکتری به مرزهای ایران پیدا کند. این موضوع برای ایران از نظر امنیتی تهدیدی جدی تلقی میشود، زیرا به معنای افزایش قابلیت شنود، نفوذ اطلاعاتی و حتی عملیات خرابکارانه خواهد بود.
همچنین، حضور گسترده تر این دو بازیگر در قفقاز جنوبی، ممکن است به تغییرات جمعیتی، فرهنگی و اقتصادی در مناطق مرزی منجر شود که با منافع ملی ایران در تضاد است. جلوگیری از این سناریو، به معنای حفظ محیط پیرامونی ایران از نفوذ خصمانه خواهد بود.
حذف ایران از معادلات قفقاز جنوبی
کریدور زنگزور طراحی شده تا ایران را از معادلات آینده قفقاز جنوبی حذف کند. بازیگرانی چون ترکیه، جمهوری آذربایجان و رژیم صهیونیستی، به دنبال تعیین مسیرهای تجاری و امنیتی جدید بدون نقشآفرینی ایران هستند.
ایران اگر در این مقطع موضع جدی اتخاذ نکند، در تمامی پروژههای اقتصادی، امنیتی و حتی سیاسی آینده منطقه، جایگاه پایینتری خواهد داشت و تبدیل به بازیگری منفعل میشود. تضعیف قدرت منطقهای ایران، برخلاف منافع ژئوپلیتیکی و تاریخی آن در قفقاز است.
در مقابل، ایستادگی بر حفظ نقش ایران در این منطقه، با اهرمهای اقتصادی، فرهنگی و حتی بازدارندگی سخت، میتواند جایگاه تاریخی ایران را تثبیت کرده و از شکلگیری یک نظم منطقهای جدید بدون حضور ایران جلوگیری کند.
نقض توافقات تاریخی و حقوق بینالملل
کریدور زنگزور با نادیده گرفتن معاهدات تاریخی (مانند قرارداد ترکمانچای و معاهدات مرزی با روسیه و عثمانی) و حقوق بینالملل، عملاً یک تغییر اجباری در مرزهای شناختهشده ایجاد میکند. این نقض آشکار توافقات منطقهای، بهویژه بدون رضایت ایران، مشروعیت ندارد.
ایران همواره بر لزوم پایبندی به توافقات تاریخی و احترام به مرزهای بینالمللی تاکید داشته است. هرگونه تغییر بدون اجماع منطقهای، روندهای حقوقی بینالمللی را زیر سؤال میبرد و میتواند الگویی خطرناک برای سایر نقاط منطقه شود.
از نظر حقوقی، هر اقدامی که موجب انزوای جغرافیایی یک کشور یا حذف آن از مسیرهای ترانزیتی شود، میتواند مصداق رفتار غیرمنصفانه و مغایر با اصول سازمان ملل محسوب شود. ایران باید با ابزارهای حقوقی در مجامع بینالمللی این نقض را برجسته کند.
تضعیف اکو و آسیای مرکزی
کریدور زنگزور باعث انشقاق در همکاریهای منطقهای بهویژه در سازمانهایی مانند اکو میشود. ترکیه و جمهوری آذربایجان با دور زدن ایران، عملاً سازوکارهای همگرایی منطقهای را به نفع منافع انحصاری خود میچرخانند و توازن در آسیای مرکزی را برهم میزنند.
ایران به عنوان عضو بنیانگذار اکو، باید بر نقش واسط خود در اتصال کشورهای آسیای مرکزی به جهان تاکید کند. حذف ایران از معادلات ترانزیتی، اکو را به دو بلوک وابسته به قدرتهای خارجی تبدیل میکند و عملاً از هدف اولیه سازمان که توسعه همکاری منطقهای است، دور میسازد.
این کریدور همچنین میتواند پای ناتو، اسرائیل و نهادهای امنیتی غرب را به آسیای مرکزی باز کند؛ منطقهای که تا پیش از این در حوزه نفوذ تاریخی ایران و روسیه بوده است. ایران باید از تضعیف جایگاه سنتی اش در آسیای مرکزی جلوگیری کند.
تغییر موازنه در طرحهای جهانی مانند کمربند-راه چین
کریدور زنگزور تلاش میکند نقش ایران در طرح «یک کمربند، یک راه» چین را کاهش داده و مسیرهای جایگزین از مسیر قفقاز و ترکیه را فعال کند. این تغییر، مستقیماً بر منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی ایران اثرگذار خواهد بود.
چین تاکنون ایران را بهعنوان محور ترانزیتی مسیر جنوب-غرب دیده است، و حذف یا تضعیف این نقش به معنای سوق دادن سرمایه گذاری های چین به ترکیه و آذربایجان خواهد بود. ایران باید بهطور فعال با پکن رایزنی کرده و نقش ژئوپلیتیکی خود را تثبیت کند.
همچنین این تغییر میتواند به تحکیم نفوذ بلوک غرب در طرح کمربند-راه بیانجامد؛ زیرا ترکیه و آذربایجان گرایشهای ناتو-محور دارند و با غرب همراستا هستند. ایران باید تضمین کند که این طرح، متوازن و چندقطبی باقی بماند.
خطر تقویت گسلهای قومی در داخل ایران
کریدور زنگزور با شعارهای قوم گرایانه پانترکی، امکان تحریک احساسات قومی در شمال غرب ایران را افزایش میدهد. رسانههای ترکیه و آذربایجان سالهاست پروژه تحریک قوم گرایی را دنبال میکنند و این کریدور میتواند ابزار اجرایی آن باشد.
اگر چنین پروژهای در مجاورت مرزهای ایران موفق شود، زمینهساز تقویت تجزیهطلبی نرم و القای احساس هویت جداگانه خواهد شد؛ مسالهای که برای انسجام ملی ایران خطری جدی محسوب میشود. ایران باید با پروژههای فرهنگی و رسانهای هوشمندانه این خطر را خنثی کند.
از منظر امنیت داخلی، وجود یک منطقه با هویت پان ترکیستی در جوار ایران، به مثابه یک پایگاه بیثباتسازی عمل خواهد کرد. جلوگیری از تحقق زنگزور، پیشگیری از تقویت گسلهای قومی و حمایت از همبستگی ملی است.
ایجاد ناامنی دائم در مرزهای شمال غرب
کریدور زنگزور در صورت تحقق، عملاً به کانون جدیدی از درگیریهای قومی، تروریستی یا نیابتی بدل خواهد شد. تحرکات امنیتی و ترددهای کنترل نشده، زمینه بروز تنش دائم در مرزهای شمال غرب ایران را فراهم میکند.
تجربه سوریه، عراق و حتی افغانستان نشان داده است که کریدورهای ترانزیتی بیحکمرانی، میتوانند به پناهگاههای گروههای تروریستی یا مسیرهای قاچاق تبدیل شوند. ایران باید از تکرار چنین تجربهای در قفقاز جنوبی جلوگیری کند.
علاوه بر این، کریدور زنگزور ممکن است به عنوان مسیر تجهیز گروههای تجزیهطلب ضدایرانی نیز عمل کند. ایران باید با توسعه حضور امنیتی و دیپلماسی پیش دستانه، از چنین تهدیدی جلوگیری نماید.
تقویت پروژه نئوعثمانی و رژیم صهیونیستی
ایجاد کریدور زنگزور، بخشی از پروژه ترکیه برای احیای نئوعثمانی گری و اتصال سرزمینی با جمهوریهای ترکزبان آسیای میانه است. این پروژه، با حمایت مالی و امنیتی رژیم صهیونیستی، عملاً یک تهدید راهبردی برای ایران محسوب میشود.
رژیم صهیونیستی از طریق نفوذ در قفقاز جنوبی به دنبال محاصره ژئوپلیتیکی ایران است. تحقق این کریدور، حلقهای از پروژه مهار ایران را تکمیل میکند. ایران باید این پروژه را به عنوان بخشی از نقشه کلان مهار جمهوری اسلامی تحلیل کند، نه صرفاً یک طرح ترانزیتی.
در نهایت، اگر ایران در برابر این پروژه نایستد، باید آماده باشد که در سایر نقاط منطقهای نیز با سناریوهای مشابه تجزیه، محاصره و حذف نقش مواجه شود. بنابراین مقابله با کریدور زنگزور، بخشی از دفاع راهبردی از استقلال و امنیت ملی ایران است.
۵ راهکار عملیاتی و قابل اجرا برای ایران در مقابله با پروژه گذرگاه زنگزور
۱- باز تعریف سیاست منطقهای ایران با اولویت محور شمال-جنوب ایران باید تمرکز استراتژیک خود را از شرق-غرب به سمت احیای محور شمال-جنوب (روسیه–ایران–هند) بازگرداند. احیای کامل کریدور بینالمللی شمال-جنوب از بندر چابهار و بندر انزلی به آستارا، و از آنجا به روسیه و هند، پاسخ مستقیمی به گذرگاه زنگزور خواهد بود. این مسیر هم کوتاهتر و هم امنتر از گذرگاه جعلی ترکیه-آذربایجان است.
* تکمیل سریع راهآهن رشت–آستارا با فاینانس روسیه؛
* توسعه زیرساختهای بندری در چابهار، انزلی و آستارا؛
* امضای موافقتنامه حملونقل سهجانبه ایران–هند–روسیه با تضمینهای بانکی و بیمهای.
۲- تعمیق روابط با ارمنستان و تقویت بازدارندگی در سیونیک:
ارمنستان حلقهای کلیدی در مقابله با پروژه زنگزور است. هرگونه ضعف در روابط ایران و ارمنستان، به معنای گشایش راه برای پروژههای ترکی–آذری است. ایران باید با حضور فعال نظامی، اقتصادی و فرهنگی در استان سیونیک (زنگزور) بازدارندگی مستقیم خود را اعمال کند.
* افتتاح رسمی سرکنسولگری ایران در کاپان و توسعه فعالیتهای فرهنگی و اقتصادی آن؛
* ارسال تیمهای مهندسی برای بازسازی زیرساختهای سیونیک با کمک شرکتهای ایرانی؛
* آغاز مانورهای مشترک مرزی با نیروهای ارمنستانی در نزدیکی مرز نوردوز.
۳- مهار پروژه زنگزور در سطح حقوق بینالملل:
پروژه زنگزور، در تضاد آشکار با اصل تمامیت ارضی کشورها در منشور سازمان ملل است. ادعای گذرگاهی بدون کنترل گمرکی و امنیتی از خاک ارمنستان، نقض حاکمیت ملی است. ایران میتواند این اقدام را از طریق مجامع بینالمللی افشا و پیگیری کند.
* طرح شکایت رسمی در سازمان همکاریهای اقتصادی اکو و سازمان همکاری اسلامی درباره تهدید به تغییر مرزها؛
* دعوت از هیأتهای بینالمللی برای بازدید از منطقه مرزی نوردوز–سیونیک؛
* همکاری با ارمنستان برای تهیه گزارش مشترک حقوقی جهت ارائه به شورای امنیت.
۴- اعمال فشار اقتصادی هدفمند بر آذربایجان و ترکیه
ترکیه و آذربایجان بهشدت به مسیرهای انرژی، ترانزیت کالا و واردات از ایران وابستهاند. ایران میتواند با اعمال فشار هوشمندانه و محدود، این کشورها را از تبعات اقدامات شان آگاه کند، بدون آنکه وارد رویارویی نظامی شود.
* محدودیت موقت در ترانزیت کامیونهای آذری از مرزهای ایران؛
* افزایش تعرفه برق و گاز صادراتی به نخجوان و آذربایجان؛
* بررسی امکان توقف یا کاهش صدور برخی کالاهای کلیدی به ترکیه از مسیر زمینی.
۵- استفاده فعال از دیپلماسی عمومی و رسانهای:
جریان رسانهای جهانی بهویژه در غرب عمدتاً در اختیار طرف ترک–آذری است و تصویری تحریفشده از ایران و ارمنستان ارائه میدهد. ایران باید روایت واقعی ماجرای زنگزور را به زبانهای مختلف و از طریق رسانههای بینالمللی مطرح کند.
* تولید مستندهای بینالمللی درباره خطرات پروژه زنگزور و اهداف نوعثمانیگری؛
* تشکیل کارگروه دیپلماسی عمومی با حضور دیپلماتهای سابق و روزنامهنگاران حرفهای؛
* راهاندازی پویش رسانهای در زبانهای ارمنی، ترکی، انگلیسی و روسی در شبکههای اجتماعی.